الرئيسية
قصه اخذ جوازسیر محمد داود از وزارت عدلیه از زبان خودش
برادران عزیز چه درد سر بتم تان که با صد حیله ونیرنگ و به کار گرفتن صد ها تقلب و جعل ، فریب ونیرنگ ، واسطه بازی وچاپلوسی ورشوه دادن بلاخره جوازسیر را از وزارت عدلیه اخذ نمودم. که همگی وارخطا شدند وگفتن : هله نمان که داود جان جوازسیر گرفت!
خلاصه قصه کوتاه که وقتی بالای مسند موتر حزب مردم افغانستان تکیه زدم و خواستم آنرا به حرکت بیاورم و با خود فکر کردم که شاید همین گیر اول شورای اروپایی ام کمکم کنند وموترام را در گیر اول شورای اروپایی چالان نمایم ، ولی هیچ حاصل نه شد و موترام حرکت نکرد وهمین طور خاموش ماند. اگرچه کاوه جان با عدهء از دوستان خواستند موترام را تیله - تیله کنند ولی این زحمات شان هم بی نتیجه ماند و چیزی حاصل نه شد.
خواستم در گیر دو شورای فدراسیون روسیه باندازم که در نتیجه موترام روشن شد! ولی هر چه ریز دادم – سروصداهای بالا شد وهی این صدا ها بالا ترگرفت موترام دود کرد ودود کرد که حتا دو د ان غلیظ تر از قلم خود رنگ میرزا غالب ، تمام صفحات انترنت ها و سایت ها وماهواره را سیاه ساخت ولی موتر حزب مردم از جای خود تکان نخورد.!
خلاصه بیادر ها چه درد سر بتم تان که بلاخره رجوع کردم به انداختن موترام در گیر سوم صفوف و مردم که در آن گیر هم همه بالایم خندیدند و مرا کمک وهمراهی نه نمودند – بلکه ملامت هم گردند. و گفتند( بیادر اول دریوری را یاد میگرفتی بعدآ جوازسیر از وزارت عدلیه اخذ مینمودی.با این طریقه که جواز سیر از وزارت عدلیه بدست اوردی این موتر را حتا یک قدم هم از جایش شورداده نمی توانی!.)
هان برادرا – حالا فهمیدم که راه را که من انتخاب نموده بودم و دل به آن خوش نموده بودم به ترکستان بود!
دراول فکر میکردم که این همه رهبران جواز دارند وبه بسیارخوبی دریوری ورهبری میکنند، نه گو که من به خطا رفته بودم!.
رفتم اول جواز سیر از وزارت عدلیه با صد جنجال گرفتم و بعدآ خواستم موتر را حرکت بدهم که همه زخمات من بیچاره بی نتیجه ماند.
این بود قصه اخذ جوازسیر محمد داود از وزارت عدلیه از زبان خودش.
داود
برادران عزیز چه درد سر بتم تان که با صد حیله ونیرنگ و به کار گرفتن صد ها تقلب و جعل ، فریب ونیرنگ ، واسطه بازی وچاپلوسی ورشوه دادن بلاخره جوازسیر را از وزارت عدلیه اخذ نمودم. که همگی وارخطا شدند وگفتن : هله نمان که داود جان جوازسیر گرفت!
خلاصه قصه کوتاه که وقتی بالای مسند موتر حزب مردم افغانستان تکیه زدم و خواستم آنرا به حرکت بیاورم و با خود فکر کردم که شاید همین گیر اول شورای اروپایی ام کمکم کنند وموترام را در گیر اول شورای اروپایی چالان نمایم ، ولی هیچ حاصل نه شد و موترام حرکت نکرد وهمین طور خاموش ماند. اگرچه کاوه جان با عدهء از دوستان خواستند موترام را تیله - تیله کنند ولی این زحمات شان هم بی نتیجه ماند و چیزی حاصل نه شد.
خواستم در گیر دو شورای فدراسیون روسیه باندازم که در نتیجه موترام روشن شد! ولی هر چه ریز دادم – سروصداهای بالا شد وهی این صدا ها بالا ترگرفت موترام دود کرد ودود کرد که حتا دو د ان غلیظ تر از قلم خود رنگ میرزا غالب ، تمام صفحات انترنت ها و سایت ها وماهواره را سیاه ساخت ولی موتر حزب مردم از جای خود تکان نخورد.!
خلاصه بیادر ها چه درد سر بتم تان که بلاخره رجوع کردم به انداختن موترام در گیر سوم صفوف و مردم که در آن گیر هم همه بالایم خندیدند و مرا کمک وهمراهی نه نمودند – بلکه ملامت هم گردند. و گفتند( بیادر اول دریوری را یاد میگرفتی بعدآ جوازسیر از وزارت عدلیه اخذ مینمودی.با این طریقه که جواز سیر از وزارت عدلیه بدست اوردی این موتر را حتا یک قدم هم از جایش شورداده نمی توانی!.)
هان برادرا – حالا فهمیدم که راه را که من انتخاب نموده بودم و دل به آن خوش نموده بودم به ترکستان بود!
دراول فکر میکردم که این همه رهبران جواز دارند وبه بسیارخوبی دریوری ورهبری میکنند، نه گو که من به خطا رفته بودم!.
رفتم اول جواز سیر از وزارت عدلیه با صد جنجال گرفتم و بعدآ خواستم موتر را حرکت بدهم که همه زخمات من بیچاره بی نتیجه ماند.
این بود قصه اخذ جوازسیر محمد داود از وزارت عدلیه از زبان خودش.
داود
لا يوجد حالياً أي تعليق