ویژه ای درست زیستن وشادمان زیستن:«داستانواره کوتاه وجستجوی راه های درست وبهتر زیستن»:
پس از یازده سال در خانه ای زن وشوهری که از بی فرزندی رنج می بردند پسری زاده شد.
این زن وشوهر نام پسر شان را شاداب گذاشتند. پسر دوساله شد و به راه رفتن وآموختن را پرداخت.
یک روز پگاه (صبح زود)که مرد به سوی کار می رفت وشتاب داشت ، نگریست که، یک بوتل قوی مسکن برای بزرگسالان در روی فرش خانه افتاده وسر آن باز می ب
اشد. چون بالایش دیر شده بود و سرویس کارش می رفت ، بر این بنا به خانم یا بانویش گفت که سر بوتل دارو مسکن را ببندد وآن را از روی خانه بردارد. مادر یا بانوی خانه که در کار خانه زیاد سردرگیر بود ، این موضوع یا گذارده را فراموش کرد.
شادمان پسر کوچک، بوتل دارو را دید و از رنگش خوشش آمد وهمه داروی میان بوتل را یکه، یکه خورد . پس از یکی دوساعت دچار مسمومیت ، یا پادزهری شدید شد، مادر پسرش را به شفاخانه رسانید ، مگر دیر شده بود و شاداب مرد وچشم از جهان بست.
مادر ترسیده بود واز اینکه نسبت سهل انگاری او پسر نازنین شان مرده بود، سخت اندوهگین می نمود ومی ترسید که چگونه با شوهرش روبرو شود .هنگامی که شوهرش پریشان وسراسیمه به شفاخانه آمد ودید که یگانه فرزند دلبند اش مرده رو به همسرش نمود وتنها سه واژه یا کلمه را به زبان آورد .
(بیاندیشید که آن سه واژه که مرد به زبان آورد، چی بودند؟)
شوهر به بانویش گفت:« عزیزم دوستت دارم»
واکنش یا عکس العمل شوهر یک برخورد یا رفتار فراکنشی بود .کودک مرده بود وبرگشتنش نا ممکن ، هیچ نکته ای برای سبکنگری وسهل انگاری مادر وجود نداشت ، افزون بر آن اگر مرد خودش شتاب نمی داشت وسر بوتل دارو را می بست ، این رویداد دلخراش روی نمی داد.
از سوی دیگر مادر نیر یگانه فرزند دلبند اش را از دست داده بود ، تنها چیزی که در آن لحظه یا اوان نیاز داشت همدردی از سوی شوهرش بود . که به او داد.
گاهی واقع شده است که ما روزگار خود را برای دریافتن گنهکار ومقصر ومسوول رخداد بهدر می رسانیم . چه در خانه ، چه در جایگاه کار ، نه تنها به بدبختی که روی آورده نمی اندیشیم ، در جستجوی کسی هستیم که بار ملامتی ، یا پشیمانی را به گردنش بیندازیم .فراموش می کنیم ، که کمی ملایمت یا نرمشی وتعادل یا میانه روی برای حمایت یا پشتبانی از روابط یا برخورد های انسانی خود داشته باشیم .در فرجام آیا نباید کسی را که دوست داریم ببخشایم؟
داشته های خود را گرامی بداریم ، غمها، دردها ورنجهای خود را با نبخشایش دوچندان نکنیم .
اگر هر کسی می توانست با این طرز یا شیوه فکر یا اندیشه به زنده گی بنگرد ، دشواری های بسیار کمتری وجود می داشت .
حسادتها رشکها وبی میلی ها برای بخشودن دیگران وهمچنان خود خواهی وترس را از خود دور کنیم ، به زودی خواهیم دید که دشواری ها آنچنان که می پندارید ، حاد ویا گسترده نیست ، می توان آنها را مهار کرد.
«در این نگارش تلاش شده تا به زبان رسا وساده پارسی ویا همگونهای پارسی با عربی آن به کار رود. بادرود)
پس از یازده سال در خانه ای زن وشوهری که از بی فرزندی رنج می بردند پسری زاده شد.
این زن وشوهر نام پسر شان را شاداب گذاشتند. پسر دوساله شد و به راه رفتن وآموختن را پرداخت.
یک روز پگاه (صبح زود)که مرد به سوی کار می رفت وشتاب داشت ، نگریست که، یک بوتل قوی مسکن برای بزرگسالان در روی فرش خانه افتاده وسر آن باز می ب
اشد. چون بالایش دیر شده بود و سرویس کارش می رفت ، بر این بنا به خانم یا بانویش گفت که سر بوتل دارو مسکن را ببندد وآن را از روی خانه بردارد. مادر یا بانوی خانه که در کار خانه زیاد سردرگیر بود ، این موضوع یا گذارده را فراموش کرد.
شادمان پسر کوچک، بوتل دارو را دید و از رنگش خوشش آمد وهمه داروی میان بوتل را یکه، یکه خورد . پس از یکی دوساعت دچار مسمومیت ، یا پادزهری شدید شد، مادر پسرش را به شفاخانه رسانید ، مگر دیر شده بود و شاداب مرد وچشم از جهان بست.
مادر ترسیده بود واز اینکه نسبت سهل انگاری او پسر نازنین شان مرده بود، سخت اندوهگین می نمود ومی ترسید که چگونه با شوهرش روبرو شود .هنگامی که شوهرش پریشان وسراسیمه به شفاخانه آمد ودید که یگانه فرزند دلبند اش مرده رو به همسرش نمود وتنها سه واژه یا کلمه را به زبان آورد .
(بیاندیشید که آن سه واژه که مرد به زبان آورد، چی بودند؟)
شوهر به بانویش گفت:« عزیزم دوستت دارم»
واکنش یا عکس العمل شوهر یک برخورد یا رفتار فراکنشی بود .کودک مرده بود وبرگشتنش نا ممکن ، هیچ نکته ای برای سبکنگری وسهل انگاری مادر وجود نداشت ، افزون بر آن اگر مرد خودش شتاب نمی داشت وسر بوتل دارو را می بست ، این رویداد دلخراش روی نمی داد.
از سوی دیگر مادر نیر یگانه فرزند دلبند اش را از دست داده بود ، تنها چیزی که در آن لحظه یا اوان نیاز داشت همدردی از سوی شوهرش بود . که به او داد.
گاهی واقع شده است که ما روزگار خود را برای دریافتن گنهکار ومقصر ومسوول رخداد بهدر می رسانیم . چه در خانه ، چه در جایگاه کار ، نه تنها به بدبختی که روی آورده نمی اندیشیم ، در جستجوی کسی هستیم که بار ملامتی ، یا پشیمانی را به گردنش بیندازیم .فراموش می کنیم ، که کمی ملایمت یا نرمشی وتعادل یا میانه روی برای حمایت یا پشتبانی از روابط یا برخورد های انسانی خود داشته باشیم .در فرجام آیا نباید کسی را که دوست داریم ببخشایم؟
داشته های خود را گرامی بداریم ، غمها، دردها ورنجهای خود را با نبخشایش دوچندان نکنیم .
اگر هر کسی می توانست با این طرز یا شیوه فکر یا اندیشه به زنده گی بنگرد ، دشواری های بسیار کمتری وجود می داشت .
حسادتها رشکها وبی میلی ها برای بخشودن دیگران وهمچنان خود خواهی وترس را از خود دور کنیم ، به زودی خواهیم دید که دشواری ها آنچنان که می پندارید ، حاد ویا گسترده نیست ، می توان آنها را مهار کرد.
«در این نگارش تلاش شده تا به زبان رسا وساده پارسی ویا همگونهای پارسی با عربی آن به کار رود. بادرود)
لا يوجد حالياً أي تعليق