الرئيسية
در کافتریای دانشگاه هامبورگ ، پاتریسیا، با قد بلند ، موهای طلایی وچشمان آبی ، نان چاشت اش را می گیرد و بالای میز غذا خوری می گذارد ، پی می برد ، که قاشق وپنجه نگرفته است . کرتی اش را بالای چوکی پهن می کن ومی رود تا قاشق وپنجه ودستمال کاغذی بگیرد، هنگامی که بر می گردد، با شگفتی می نگرد که یک جوان سیاه پوست ، پطنوس غذای اورا به سوی خود کشانیده وبا ولع واشتها می خورد.
پاتریسیا با دیدن این صحنه سرگشته وعصابانی می شود،مگر در روی خود نمی آورد میندیشید وبا خود می گوید، که جوان افریقایی با رسم وادب اروپایی آشنا نیست ، یا شاید پول نداشته باشد که غذا بخرد؟ یا اینکه هنوز بلد نشده است که چگونه حریم شخصی دیگران را احترام کند . به هر حال تصمیم می گیرد تا از شر مساله بگذرد وبه خیر موضوع رو می آورد ومی گویید برای او نشان می دهم که ما اروپایی ها چقدر دل بزرگ وبا بخشایشی داریم .تلاش می کند که یک کاری کند وآن اینکه غذایش را با جوان سیاه پوست تقسیم کند.
روبروی جوان سیاه پوست می نشیند،به حالت دوستانه به او لبخند می زند ، جوان سیاه پوست نیز با لبخند شادمانانه، به او پاسخ می دهد.
پاتریتسیا، با نهایت ادب غذایش را با جوان سیاه پوست سهیم می شود ، پاتریتسیاسوب را می خورد ، جوان سیاه پوست با مزه گوشت وسلاد را می خورد ، پاتریتسیا ، یک توته از گوشت می گیرد ومی خورد ، جوان سیاه پوست یک دو قاشق ماست می خورد ، پاتریتسیایک عدد سیب را چک می زند وجوان سیاه پوست کیله را می خورد ، به همین ترتیب هردو مشترک یک خوراک غذا را می خورند . همه این خورد ونوش همراه با لبخند های دوستانه است .هردو با یکدیگر با مهربانی وشادمانی می نگرند .غذا تمام می شود ، بدون اینکه یکی با دیگری حتا یک کلمه حرف بزنند.
پاتریتسیا بر می خیزد تا برایش یک نوشابه بخرد ، هنگامی که بر می گردد ، متوجه می شود که کرتی او در چوکی میز پهلوی اویزان است وپطنوس غذاخوریش هم همانجا دست نخوره مانده است .
از این داستانواره چی دریافتید.پیشداوری نسبت به مسایلی که از آن آگهی نداریم . چقدر شرم آور است . دختر اروپایی یا جوان افریقایی کدام مهربانتر وبخشایش تر بودند.(ارایه کننده دکتر حمید الله مفید)[justify]
پاتریسیا با دیدن این صحنه سرگشته وعصابانی می شود،مگر در روی خود نمی آورد میندیشید وبا خود می گوید، که جوان افریقایی با رسم وادب اروپایی آشنا نیست ، یا شاید پول نداشته باشد که غذا بخرد؟ یا اینکه هنوز بلد نشده است که چگونه حریم شخصی دیگران را احترام کند . به هر حال تصمیم می گیرد تا از شر مساله بگذرد وبه خیر موضوع رو می آورد ومی گویید برای او نشان می دهم که ما اروپایی ها چقدر دل بزرگ وبا بخشایشی داریم .تلاش می کند که یک کاری کند وآن اینکه غذایش را با جوان سیاه پوست تقسیم کند.
روبروی جوان سیاه پوست می نشیند،به حالت دوستانه به او لبخند می زند ، جوان سیاه پوست نیز با لبخند شادمانانه، به او پاسخ می دهد.
پاتریتسیا، با نهایت ادب غذایش را با جوان سیاه پوست سهیم می شود ، پاتریتسیاسوب را می خورد ، جوان سیاه پوست با مزه گوشت وسلاد را می خورد ، پاتریتسیا ، یک توته از گوشت می گیرد ومی خورد ، جوان سیاه پوست یک دو قاشق ماست می خورد ، پاتریتسیایک عدد سیب را چک می زند وجوان سیاه پوست کیله را می خورد ، به همین ترتیب هردو مشترک یک خوراک غذا را می خورند . همه این خورد ونوش همراه با لبخند های دوستانه است .هردو با یکدیگر با مهربانی وشادمانی می نگرند .غذا تمام می شود ، بدون اینکه یکی با دیگری حتا یک کلمه حرف بزنند.
پاتریتسیا بر می خیزد تا برایش یک نوشابه بخرد ، هنگامی که بر می گردد ، متوجه می شود که کرتی او در چوکی میز پهلوی اویزان است وپطنوس غذاخوریش هم همانجا دست نخوره مانده است .
از این داستانواره چی دریافتید.پیشداوری نسبت به مسایلی که از آن آگهی نداریم . چقدر شرم آور است . دختر اروپایی یا جوان افریقایی کدام مهربانتر وبخشایش تر بودند.(ارایه کننده دکتر حمید الله مفید)[justify]
